کد مطلب:314136 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:173

فرزندم شفا گرفت
در شهر بمبئی (هندوستان) تاجری زندگی می كرد كه فقط یك پسر داشت. آن پسر مریض شد و تاجر ثروتمند او را نزد اطبای گوناگون برد و همه گونه معالجات را برای سلامتی او انجام داد ولی معالجات سودی نبخشید.

رفقای تاجر به او گفتند: شما كه این همه پول برای معالجه ی بچه ات خرج كرده ای، خوب است كه به عراق سفر كنی و در حرم مطهر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام شفای پسرت را از آن حضرت بخواهی. ان شاءالله آن حضرت پسرت را شفا خواهد داد. زیرا لقب آن حضرت باب الحوائج است و كسی كه به دیدار او برود آن حضرت به دادش خواهد رسید.

تاجر مزبور به عراق رفته، فرزندش را به حرم مطهر حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام برد و در آنجا به وسیله ی طناب دخیل بسته و خود به مسافرخانه برگشت و خوابید. در عالم خواب دید كه یك جایی آراسته شده، و حضرت امیر علیه السلام بر مسند قضاوت تشریف دارند و دادرسی می نمایند. آقا ابوالفضل العباس علیه السلام نیز بین امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهماالسلام و مردم مستمند، واسطه و شفیع هستند.

حضرت علی علیه السلام به كار درخواست كنندگان تماما رسیدگی كرده و همه ی كارها را امضا می كند. در لحظات آخر مجلس، حاجت آن تاجر (بهبودی پسر) نیز به محضر مبارك آقا عرض می شود.

حضرت می فرماید: این را بگذارید، كه ایشان دیر آمده اند. با شنیدن این كلمات، حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام اصرار كردند و عرضه داشتند كه: پدرجان، ایشان زائر حرم من است، اگر ایشان ناامید برود چه خواهد شد؟ بالای درب



[ صفحه 557]



حرم من نوشته شده است كه من باب الحوائج هستم. یا درخواست این مریض ملتجی به من را برآورده سازید و یا این عنوان باب الحوائجی را از سر درب حرم من پاك كنید! علی بن ابی طالب علیهماالسلام درخواست تاجر را امضا فرموده و او را مورد لطف و محبت قرار می دهند.

شخص تاجر می گوید: وقتی از خواب بیدار شدم، دیدم كه پسرم همراه خدام حرم ابوالفضل العباس علیه السلام مقابل من ایستاده اند و فرزندم شفا گرفته است.